هجده تیر

متن مرتبط با «کنم» در سایت هجده تیر نوشته شده است

مدام آرزو می کنم از میان نرود، نروی ...

  • یک چیزی بنویسم. مثل اینکه می خواهم بگویم یک چیزی بگویم. انگار در یک جمع شلوغ نشسته ام و جز سلام از اول چیزی نگفته ام. دلشوره دارم هر لحظه یک نفر بگوید: خب... شما چقدر ساکتی! یه چیزی بگید... و یکهو همه برگردند به سمتم و از خجالت سرخ شوم و سرخی ام را همه بفهمند و پیش خودشان بگویند عجب موجودِ آدم ندیده ای، چقدر بی ظرفیت، چقدر غیراجتماعی. اینطوری است که حرف می زنم تا یکهو کسی مرا به خجالت نیندازد وگرنه دلم می خواهد ساکت بمانم.خسته ام و همین حالا می خواهم بخوابم. فکر می کنم باید همه مان بخوابیم. اگر بخوابیم و دیگر بیدار نشویم چه.نمی شود. باید زندگی کنیم. طبق معمول در وضعیتِ...لغت را بیاد نمی آورم ولی در وضعیتی هستم که معمولا در این حالت به دنبال راه حل های بی منطق می گردم، راه حل های نشدنی و عموما شبه فرار. وضعیت بغرنج.‌‌.. البته لغت همین نبود اما شبیه این می توانست باشد. مخمصه. وضعیتی که در آن هستم مخمصه است و دوست دارم ‌کسی نجاتم بدهد.همینجا خوابم برده است. متن را نصفه ول کردم و خوابیدم ولی دوباره صبح را بیدار شدم. اینطور نشد که خوابم‌ ببرد و مدتی زیادی خوابیده باشم. مثلا چند ماه و بیدار بشوم و فصل دیگری باشد. مثلا زمستان. زمستان نمی شود به این زودی، ولی از یادش هم به تب و تاب می افتم و قلبم تند می زند. مثل لحظه ی دیدار کسی که دوستش داری. چقدر وقتی دیگر دوستش نداری اسف بار است. چقدر دلم ‌می سوزد وقتی آن محبت از میان می رود و آدمی بی اهمیت می شود. برای آن ارزش از دست رفته اش غمگین می شوم، حالا بگو نزد هر کسی...حتی آدم کوچکی مثل من‌‌. هیچ چیز ارزشمندتر از ارزش داشتن نزد کسی هست؟ و هیچ چیز بدتر از تمام شدن آن ارزش هست؟ دلم برای خودم که یک امر مهم داشتم، آدم مهم داشتم، برای آن مهم، , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها