پارسال و امسال... خواب و بیدار

ساخت وبلاگ
پارسال، آخر های سال، یک جوری سرم شلوغ بود که حتی یک دقیقه هم بیکار نبودم. هر شب تا آخرین لحظه ای که بیدار بودم داشتم کارهایی را راست و ریست می کردم، با یکی حرف می زدم، چیزهایی را برای خودم نَت می نوشتم... صبح از اول وقت نقشه می کشیدم، یک سری پیام می فرستادم، پیام می خواندم، اول وقت تا می رسیدم اول ایمیل هایم را جواب می دادم، گزارش می نوشتم، تسک می زدم، جلسه می رفتم... فراموششان کرده ام... حتی الان درست یادم نمی آید دقیقا چه کار می کردم. امسال را هنوز انگار خوابم. حتی چشم هایم تمام روز پف دارد. چهار روز است که سر کار می آیم و هنوز بیدار نشده ام. ذهنم هنوز در حالت نیمه روشن است. تمام انرژی ام را که همیشه می توانستم استفاده کنم الان در دسترس ندارم. هنوز برای سال جدیدم فکری نکرده ام. تنها دلیل بیدار نبودن همین است. دارم خیال می بافم... اینطوری سال را شروع می کنم... هر سال. شروع می کنم به خیال بافی. و بعد وقتی به این نتیجه می رسم که کافیست از بین خیال هایی که بافته ام بعضی ها را انتخاب می کنم و تمام آن سال را طوری زندگی می کنم تا به آن خیال ها نزدیک شوم. 
حالا در این روزهای خیال بافی، نیمه بیدارم. خواب و بیدار. صداها را می شنوم و نمی شنوم، گرسنه ام می شود و نمی شود، بیدارم و نیستم، حرف می زنم و نمی زنم...
خاطرات مارگارت تاچر را می خوانم. انتشارات اطلاعات. کاغذ کاهی. نازک. سبک. پر حجم. غروب های بارانی چادر گلریز تیره ام را می پوشم و می روم یک مسجد صد ساله که یک مناره ی چهار گوش دارد و تیرهایش چوبی است. مثل آدمی که صد سال پیش دارد زندگی می کند و حتی نامعلوم تر. خجالت نمی کشم از اینکه با این چادر توی خیابان های پایین شهر راه بروم. نگاه مردم را نمی بینم. وقتی درست نمی دانی خوابی یا بیدار، وقتی درست نمی دانی در کدام دهه زندگی می کنی چه فرقی می کند چه شکلی و چه طوری و به کدام سبک زندگی می کنی. 
باید به زودی بیدار بشوم. باید خیال هایم تمام شود. نمی شود تا پایان سال را اینطوری زندگی کرد. آدم ها منتظرند که به دنیا بیایم. خودم اما هنوز دلشوره اش را ندارم... مثل آدمی که نیمه شب بیدار شده است و برایش فرقی ندارد صبح خواب بماند یا نه... بیدار شده است و عجله و نگرانی برای خواباندن خودش ندارد... بگذار تا سپیده بیدار بمانم...

هجده تیر...
ما را در سایت هجده تیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : divanegihayam بازدید : 146 تاريخ : جمعه 13 ارديبهشت 1398 ساعت: 16:04